شیدای حق مدار
در مقاتل مختلف آورده اند:
که از امام زین العابدین پرسیده شد :
کجا به شما خیلی بد گذشت ؟
فرمود الشام الشام ، امان از شام .
و بنده این روایت را به این شعر در آوردم.
و هنگامی که پرسیدند
یا سجاد!
کجا بد تر ز هر جا بود ؟ او فرمود :
امان از شام ، امان از شام !
امان از شام خون آشام !
امان از کوفیان و شام ،
که رسوایند و طشت آبروشان با صدا
افتاد از صد بام
گرفتار آمدند با خرعه ی شیطان در صد دام .
و از آن روز تا امروز ، ندیدند کوفیان یک روز خوش آرام !
شعر از : خانم لطفی

از عشق حسین دل چه آتشکده ایست
دل جای خداست ، کعبه است ، بتکده نیست
دلها چو تنور داغ داغ است همه
خود خون حسین باب دانشکده ایست
شعر از : خانم لطفی
به تن می کنم اینک
لباس کهنه ی مشکی
که مثل خودم رنگ و رو رفته است.
به سر می کنم الآن چادر سیاهم را
که سوگ ، سوگ حسین (علیه السلام) است
هنگامه ای به پاست ، قیامت است.
از راه می رسد کاروان مجلل حسین
زینب پیاده می شود با عزت تمام.
و سکینه موقر است.عباس دلاور است.
اکبر شبیه ترین به پیغمبر خداست.
اصغر خوابیده است ، رقیه نازنین ناز می کند.
و قاسم برگ گل سرخی است که نمی دانم باد او را کجا می برد .
شعر از : خانم لطفی