سخن كه بدين جا رسيد، ملك شاه به وزير گفت: آيا آنچه علوى در مورد جانشين پيامبر مى گويد، صحيح است؟ وزير: آرى، مورخان و مفسران چنين ذكر كرده اند. ملك شاه دستور داد كه سخن را در اين موضوع به پايان برند و به موضوع ديگرى بپردازند.
* * * عباسى بحث تحريف قرآن را مطرح كرد و به علوى گفت: شيعيان قائل به تحريف قرآن مى باشند. علوى: اين گونه نيست; بلكه نزد شما اهل سنت چنين مشهور است كه قرآن، تحريف و در آن كم و زياد شده است. عباسى: اين دروغى آشكار است. علوى: مگر شما در كتابهايتان روايت نكرده ايد كه آياتى درباره«غرانيق» بر پيامبر نازل شد و سپس آن آيات نسخ و از قرآن حذف گرديد؟ سخن علوى بر ملك شاه گران آمد و از وزير پرسيد: آيا آنچه علوى ادعا مى كند، صحيح است؟ وزير: آرى، مفسران اين گونه ذكر كرده اند. ملك شاه: پس چگونه مى توان به قرآن تحريف شده اعتماد نمود؟! علوى به سخن آمد و گفت: اى
ادامه مطلب...